محل تبلیغات شما



این دو روزه حالم بهتر شده، خونریزی ها هم کمتر الهی شکر، مامان دیشب گفت ببین آزمایش خون چی بود ازت گرفتن، نگاه کردم فقط یه فاکتور بود که نفهمیدم چیه اما جوابش منفی بود تو اینترنت سرچ کردم دیدم نوشته تست بارداری!!! بازم بیشتر سایتا باز کردم دیدم همینه اصطلاح آزمایش بارداری بود . خندم گرفت به مامان که گفتم اعصابش خورد شد گفت بخت این دکترا برگشته حالا جلو خانم سهرابی (مسول آزمایشگاه و از اقوام ) هم زشت بود برو سریع برگه پاره کن دکتر احمق، داداشات هم نفهمن

بعد از دو هفته دل درد و خونریزی بالاخره امروز رفتم بیمارستان هیچوقت دوست ندارم برم دکتر چون وقتی میری از رفتنت پشیمون میشی اما امروز کارد رسید به استخونم مجبور شدیم بریم حالا یدونه دکتر بود با هزار تا بیمار کلی طول کشید تا بیاد واسه ویزیت منم سرم گیج میرفت و حالت تهوع شدید، بیمارا همه شاکی از غیاب دکتر سرجاشون بلند میشدن و غرغر میکردن یدفعه نگهبان اومد گفت خواهش میکنم سرجاتون بشینین اخه تو دوربین میبینن میگن نگهبان کی بوده که اینا اینقد بی نظمن. بالاخره دکتر اومد یه دختر خیلی جوون و ریزه میزه با موهای فرفری ازم پرسید علایمو بعد گفت مجرد که نیستی گفتم نه بعد گفت عقدی نامزدی گفتم نه تو دلم گفتم نه کسی منو نمیخواد دوباره پرسید از زمان ام و. نهایتا آزمایش خون نوشت با چند تا امپول.


داره بارون میاد، درواقع اولین بارون پاییزی هست میشه گفت نسبتا شدید و الان این میل نوازش کردن گل های تو باغچه تو این تاریکی و بارون نمیدونم چی هست هوس هست یا جنون 

یکی از عادت های من نوازش کردن گل هاست


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها